ای تو !
تورا تشتک پریده می بینم
آیا در فاصله ی نوشیدن دو جام می
یا در سکوت سکر آور دم کردن کدامین چمن
چنین تشتک پران شده ای؟
و اینک بغض کدامین
فراق در آغوش گرفته است؟
و کدامین لعبت واقعین
دنیای رویایی ذهن تورا
به چالش جنگ خونین چنگال و بدفرجام خویش
کشانده است؟
از ملاطفت خویش هیزمی فراآور
که آتشی شود سرمای نیمه شبان فرداهای تو را ...
و از کرانه های این دریای خروشان
این دریای طوفانی رخوتناک
در واپسین ثانیه های آگاهی ات از-
دل سپردنت به امواج
در لحظه ی بزرگی که واداده ای
هجوم امواج را به ساحل جانت پذیرنده شده ای !
از کرانه های ماسه گون آن دریا
ساحل آرامشی بنا کن که
زیر تابش سوزنده ی آفتابش
مکان امنی برای
لمیدن و آروغ زدن ات
باشد....
*********************************
این در زمان امشب در جوار دوستان آینده شد ....