خفته بر سیم خاردار ،بیشه ی بنفشه (و گوجه فرنگی)

اینجا سایکو-سوشیو آنالیز بیداد می کند یا می خواهد بکند

خفته بر سیم خاردار ،بیشه ی بنفشه (و گوجه فرنگی)

اینجا سایکو-سوشیو آنالیز بیداد می کند یا می خواهد بکند

شب یلدا

شب یلدا رو که می شنوم به جای اینکه یاد آجیل و هندونه و حافظ بیفتم یاد فیلم شب یلدای کیومرث پوراحمد می افتم که فکر می کنم به دلایل شخصی یکی از بهترین فیلمهاییه که تو زندگی م دیدم .... می دونی عشق اون فیلم و حس اون برام خیلی ملموس بود .... شروعش با ترانه ی :باتو رفتم ...بی تو باز آمدم ....از سرکوی او ...دل دیوانه !.... وجایی که تنهایی تولد می گیره بازیگر مرد فیلم و پلیس می آد ژیر می ده و .... و مکالمه های تلفنی .... و تنهایی و مرور .... و امید .... خیلی دوستش دارم ...

از شب یلدا من تیکه ی فال حافظش رو خیلی دوست داشتم .... یادمه سال کنکور ،آذین هم خونه ی ما بود ... می خواستیم فال بگیریم ببینیم عاقبتمون چی می شه ...هه .... یعنی اون عاقبت خیلی با دانشگاه قبول شدن در ارتباط بود ...یعنی چقدر خوب می شد اگه دانشگاه قبول می شدیم .... هرچی گشتیم دیوان حافظ رو پیدا نکردیم !! ...یه نشانه !

یه شب یلدا با یه دوست عزیز تلفنی صحبت می کردم .... شرایط جوری بود که امکان داشت شب یلدای بعدی رو با هم زیر یه سقف طی کنیم .... تلفنی فال گرفتیم .... من حافظ ،اون فقل حمید مصدق!! ...که خیلی دوست داشت .... نتیجه ی فال اون رو یادم نیست حضرت حافظ فرمود : بوی بهبود ز اوضاع جهان می شنوم ...........مژده آورد گل  و باد صبا شاد آمد !! .... فکر می کنم واقعا اوضاع از اون شب بهتره ....

یلدا شبی یه که ماه ساعتها به انتظار ملاقات خورشید صبر می کنه تا به هم برسن .... و خورشید با ناز ... با کندی بعد از یک شب طولانی می آد بالا ....نمی دونم لحظه ی طلوع خورشید از آسمون صدایی می آد یا نه ...همه چی بستگی به این داره که ماه مونده باشه سرقرار یا نه .... ولی اگه ماه مونده باشه تو آسمون اصلا بعید نیست که گل پری جون بعله رو بشه از زبون اجرام سماوی شنید ....

خورشید:گل پری جون !

ستاره ها یکصدا: بعله !

-اینجایی جون؟

-بعله!

-بیا بریم !

-نمی آم !

-خسته می شی !

-نمی شم !

وای وای وای!

یک دایره ،صدتا پیکان ازش خارج می شوند یا برون فکنی انتلکتوئلانه

فیلم بانو را دیدم .... مهرجویی خوب فیلم می سازد .... در زمانی که این فیلم را ساخته یک ادای دین حسابی به طبقه ی مستضعف و پابرهنه کرده .... همون سالهای اول بعد از جنگ ...حسابی از خجالتشون دراومده .... و البته یه خدمتی هم از قشر سرمایه دار رسیده و در آخر بانو ی تنهای عشق عرفان رو اولین خانه ی عرفان رها کرده .... چقدر دوست دارم پری رو ببینم ...برای بار هفتم ....هفت عدد مقدسیه ....

من فکر می کنم برای یک هنرمند حرفه یی ضرر نداره که هیچ شاید سود هم داشته باشه که یه چیزایی مصرف کنه که درهای دیگه یی رو به روش باز کنه ....  کارلوس کاستاندا رو می شناسین ؟ ... من خوب نمی شناسمش .... ولی مرز ممنوع بودن مصرف موادی خاص افت کارکرد می تونه باشه .... مثلا یه مدیر ،یه پزشک ،یه مهندس ،یه فلان .... اما هنرمندان رو نمی شه تخطئه کرد شاید ....

این دو بخش شاید ربطی به هم نداشت .

ساده بودی مث سایه

وقتی سه نفر می رن کافه نادری و یه نفر بهشون اضافه می شه ... وقتی می ری توالت و کارت که تموم می شه می بینی آب قطع شده .... وقتی تیم ملی کشورت به خاطر اظهارات رئیس جمهور مملکتت از جام جهانی حذف می شه .... وقتی گاهی وقتا از سوراخ سوزن رد نمی شی گاهی وقتا توی نانو تکنولوژی می گنجی .... وقتی گاهی وقتا یاد چیزایی می افتی که نباید بیفتی .... وقتی باید بری یه جای دور ، بهش فکر هم نمی کنی .... وقتی آدم حوصله نداره ...وقتی نمی تونی یک آدمی رو توی کافی شاپ هم تحمل کنی ... وقتی نشستن برای کمرت بده و حتما باید بخوابی ....وقتی می شه با کسی خوابید ولی نمی شه باهاش دو کلمه حرف حساب زد .... می شه : ساده !! ساده !!!! .... تازه فهمیدی تب تند زود عرق می کنه .... تازه فهمیدی که آرمانگرایی ته تهش ختم می شه به آرمان که پسر حرومزاده ت می شه .... چقدر من از اسم آرمان خوشم می آد ..... و چقدر از پدران انسانهای حرومزاده بدم می آد .

یکی از همین روزها

دانشگاه رفتم یه سر .... کافه ترانزیت رو هم دیدم .... یک بوس کوچولو روهم پریروز دیدم .... افتضاح بود .... البته نه که فکر کنی از تحفه ی هند بدتر بود ها .... این آقای فرمان آرا باید یه فیلمنامه نویس خوب پیدا کنه ... ولی کافه ترانزیت خوب بود .... ساده و خوب و پر از غذاهای خوشمزه ..... به حقوق زنان می پردازه و البته به یه موضوع تکراری گیر داده .... وقتی درباره ی زنان فیلم می سازیم من بیشتر دوست دارم موضوعی مطرح شه که ظریفتر باشه که خود آدم رو به فکر وادار کنه ....ولی خوب بود ..... یه ترانه یه خواننده داره که امروز همه ش اونو گوش می دادیم .... من دیگه منتظر هیچ کسی نیستم که بیاد .... دل من از آسمون معجزه هرگز نمی خواد .... خوبه ...نه؟ ....

 

یادداشت جدید

یادداشت جدید نداریم

کمافی السابق یا با همه مردم شهر زیر باران باید رفت !

فعلا زندگی کمافی السابق می گذرد ..... تهران امروز بارانی بود .... دیزی خوردن در فرحزاد می چسبد مثل همیشه ..... چقدر فرحزاد شلوغ بود امروز ...فکر می کنم بچه ها امتحان ثلث اول رو دادن پدر و مادرا برای خسته نباشید گویی بروبنکس رو آوردن فرحزاد .... در ممالک اروپایی یک شنبه ها از بعد از ظهر به بعد سگ تو خیابونا پر نمی زنه .... چون فرداش ملت کار دارن .... روزی ۶ دقیقه که ساعت کار مفید روزانه ی کارمنداشون نیست .

می گن عشق را زیر باران باید دید .... درسته ها ! ... نمی دونم چون اینجوری بوده اینجوری می گن یا چون اینجوری می گن اینجوری شده .

ترانه ی هفته : گلنسا جونم تو شالیزاره .... برنج می کاره می ترسم بچاد ..طاقت نداره ...طاقت نداره .

تمام یا خِلاص !

بالاخره انتظارها به سر اومد و من افتادم بیرجند !!

بیرجند دو تا دانشگاه دارد ....

بیرجند احتمالا کافی شاپ و کافی نت دارد ،چون دانشگاه دارد ...

بیرجند فست فود دارد ...

بیرجند از زابل بهتر است ....

بیرجند شهر امیراسدالله علم ،دوست صمیمی شاه سابق ایران و نخست وزیر ایران در ۴۰ سال قبل بوده است .....

بیرجند شهری سبز در دل کویر است ...چیزی شبیه واحه یا خود واحه یا بقول غربیان oasis!

بیرجند جدیدا مرکز استان شده است ...

مرکز استان Birginia! .....

پس زنده باد ایران .... زنده باد زندگی .... زنده باد بیرجینیا .....زنده باد خودم !

کوکتل پنیر سرآشپز با سس هویج : هرچیزی هم خوبی داره هم بدی ....بیرجند هم بدیهای خاص خودشو داره ....یه وخ فکر نکنی همه ش خوبی یه ....دوست من !دوری از شهری که هوای کثیفش آغشته به بازدمهای دودآلود توست خودش مرثیه ای ست که شوپنی باید بیاید برای نوشتن سمفونی اش ...و السلام .