قاط زده م حسابی .... یه اشتباه +یه سوتی +یه خورده محاسبه بعد از اون + بدبینی ناشی از یه سری اتفاقات +زمینه هایی برای یک سوء تفاهم + مقادیری قصور + یه خورده شهوت + چیزی که می شه گاهی اوقات خیانت خطابش کرد + سکوت = اتفاقی که افتاده .
دوست شماره ۱: تقصیر شما کم نیست ....
دوست شماره ۲: وقتی می گی اگه دوست من با همسر من فلان ،من از دوستم ناراحت نمی شم آدم فکر می کنه شما خیلی heavy تر از این حرفا باشی ....
من: سهل انگاری رو می پذیرم .
موضوع : یه آدمی رفته با دوست یه آدمی بعد از بهم خوردن رابطه شون دوست شده ....دوتا آدم با هم دوست بودن و منهم دوست مشترکشون .... بعد یه بساطی شده که اینا همدیگرو دیدن یه جا ... منهم می دونستم که همه ی طرفهای متخاصم و غیر متخاصم یه جا جمعن .... ولی سعی نکردم جلوی آمدن آدم دوم رو که بی خبر بوده از کل ماجرا بگیرم .... البته نگران کل قضیه بودم ولی فکر نمی کردم همچین دلخوری یی پیش بیاد ...
نمی دونم ....البته می دونم تقصیر من نیست ....اما قط زده م حسابی ....
من خودم الان انقدر قاطم که چیزی به فکرم نمی رسه بخوام بگم...
می گذره... درست می شه :)
شاد باشی...
چرا به یاد نمی آورم؟
تو دیگری را دوست می داری،
من ترا دوست می دارم، و مرا...دیگری شاید
همگان از دوایر دنیا آمده ایم
تقسیم تبسم، تقسیم فانوس و ترانه، تقسیم عشق...
....
بی ریط بود؟ می دونی؟ من فکر می کنم دوست خیلی هم چیز به دردبخوری نیست. هان؟
غصه نخور...!
شاید اگه من هم بودم سعی نمیکردم جلوی اون ادم رو بگیرم ... نمیدونم چرا حالا...بدجنسم شاید حالا خیال نکن اینا رو گفتم که خیال کنی بدجنسی... نه میدونم که میدونی نیستی...اگه بگردی حتما یه دلیلی برای اینکارت پیدا میکنی... راستی امروز با بازی ات کلی کیف کردیم سر کلاس... فکر میکردم چه خوب میشد اگه استاد سر کلاس به جای ترمهای حالت و انواع نمودارها یه کلمه میگفت که ما یه چیزی بنویسیم و بعد ما یه کلمه بگیم استاد بنویسه... عجب کلاسی میشد...این بازی جدا از جمیع زیباییهاش یه نکته خوب داشت برام و اینکه من فهمیدم دوست پنج ساله من چقدر قشنگ فکر میکنه....