پریروز رفته بودم یه قنادی یه شعری نوشته بود که قبلا هم دیده بودم ولی خیلی تو عمق مطلب نرفته بودم ..... ای که در نسیه بری همچو گل خندانی .... پس سبب چیست که در دادن آن گریانی .... از این شعر آبدوغ خیاری تر پیدا می شه آیا؟ ....هان ؟ .... نه ...هان ؟ .... یه شعر دیگه هم هست که خیلی ملت دوستش دارند : در این درگه که گه گه که که و که که شود ناگه .... و یا یکی دیگه :معرفت در گرانی ست به هر کس ندهند .... پر طاووس قشنگ است به کرکس ندهند ..... و یا یورپ از شمشیر خود بسمل فتاد ...
باحاله .
یاد دیکته هایی افتادم که وقتی دبستان بودم مامانم بهم میگفت:
قاضی به قضا رفت وغزا کرد و غذا خورد..(خوب انصافا باید چند تا غلط میداشتم تو عالم بچگی...)
آن یکی شیر است اندر بادیه
وین یکی شیر است اندر بادیه
این یکی شیر است و ادم میخورد
این یکی شیر است و ادم میخورد...
(این رو بعد نوشتن باید معنی میکردم...)
خب دیگه..اون شعرا هم واسه خودشون دلی داشتند تو زمان خودشون این اشعار خیلی هم جالب بوده اما حالا از بس دیگه خوندیم و شنیدیم...
ببینم الان دیگه کسی دیگه جنس نسیه میبره اونم موقع شیرینی خریدن؟؟؟؟
مصرع سوم از مطلب دوم(بعبارتی خط ششم)
آن یکی شیر است و آدم میخورد.... صحیح میباشد دی:))))))))
آره ...من خیلی هم از این شعره خوشم می اومد ...ولی حالا که صحبت شیر شد عرض شود : ما همه شیریم شیران علم ....حمله مان از باد باشد دم به دم ..... حمله مان از باد و ناپیداست باد ...دل فدای آنچه ناپیداست باد ..یا جان فدای یا چیزی تو همین مایه ها .... یه معلم قرآنی داشتیم سوم راهنمایی که تنها معلم قرآن دوست داشتنی کل زندگی م بود ... آقای نظری ....که هر کجا هست وووو ...یه بار ازش پرسیدم ما که شیعه ایم و حکومت اسلامی هم داریم پس چرا هر چی قاری کت و کلفت تو دنیاست مصریه؟ سوال خوبیه خداییش .... استاذنا در جواب فرمود )چون زنگ هم خورده بود و دیگه فرصت زیادی نبود :ما همه شیریم الخ ....الان شک کردم که اصل شعر با این شروع می شد : جمله شیرانیم ....چقدر من وسواس دارم که توی این مکان مقدس اصلاع رسانی غلط نکنم ....ای ول .