فعلا زندگی کمافی السابق می گذرد ..... تهران امروز بارانی بود .... دیزی خوردن در فرحزاد می چسبد مثل همیشه ..... چقدر فرحزاد شلوغ بود امروز ...فکر می کنم بچه ها امتحان ثلث اول رو دادن پدر و مادرا برای خسته نباشید گویی بروبنکس رو آوردن فرحزاد .... در ممالک اروپایی یک شنبه ها از بعد از ظهر به بعد سگ تو خیابونا پر نمی زنه .... چون فرداش ملت کار دارن .... روزی ۶ دقیقه که ساعت کار مفید روزانه ی کارمنداشون نیست .
می گن عشق را زیر باران باید دید .... درسته ها ! ... نمی دونم چون اینجوری بوده اینجوری می گن یا چون اینجوری می گن اینجوری شده .
ترانه ی هفته : گلنسا جونم تو شالیزاره .... برنج می کاره می ترسم بچاد ..طاقت نداره ...طاقت نداره .
والله ما که زیر بارون هرچی از عشق سرمون میشه یادمون میره...میدونم الان همه سرم داد میکشند که چقدره بیذوقم اما باور کنید هیچی به اندازه زیر بارون راه رفتن منو ازار نمیده... حیف نیست بشینی کنار پنجره یه لیوان چای یا قهوه داغ بخوری با یه کتاب بعد بوی بارون رو از پنجره نیمه باز حس کنی؟؟؟ (وای چه رمانتیکی شدم من امشب)...کی میری دکتر؟؟
منم با نرگس جون موافقم
خوش به حالتون منم بارون میخواممممممممممممم
فرحزاد مثل ف...
ببخشید انگار من هنوز رو دستام وایسادم !
...
امتحانا که تموم شده... ولی حال و هوای برو بنکس هم فرق کرده... ما جوون بودیم از دیزی و این چیزا خوشمون نمی اومد !!!
خوش باشی...
من فکر کنم از بس اینجوری گفتن اینجوری شده!
خدا بیامرزه آقای ویگنو! دیشب ذکر خیرش بود با خودم! :)
فعلا زندگی کمافی السابق می گذرد .....