دانشگاه رفتم یه سر .... کافه ترانزیت رو هم دیدم .... یک بوس کوچولو روهم پریروز دیدم .... افتضاح بود .... البته نه که فکر کنی از تحفه ی هند بدتر بود ها .... این آقای فرمان آرا باید یه فیلمنامه نویس خوب پیدا کنه ... ولی کافه ترانزیت خوب بود .... ساده و خوب و پر از غذاهای خوشمزه ..... به حقوق زنان می پردازه و البته به یه موضوع تکراری گیر داده .... وقتی درباره ی زنان فیلم می سازیم من بیشتر دوست دارم موضوعی مطرح شه که ظریفتر باشه که خود آدم رو به فکر وادار کنه ....ولی خوب بود ..... یه ترانه یه خواننده داره که امروز همه ش اونو گوش می دادیم .... من دیگه منتظر هیچ کسی نیستم که بیاد .... دل من از آسمون معجزه هرگز نمی خواد .... خوبه ...نه؟ ....
اوهوم....خوبه.
من این آهنگو خیلی دوست دارم. الکی شاید. شایدم نه. این می بی تو زندگی خیلی زیاده ها. من نمی دیدمش.
کافه ترانزیت هنوز اکرانه؟..دوست داشتم ببینم اما یکی می گفت قشنگ نیست..اما وقتی شما می گی هست دیگه.ممنون بابت اطلاعات راجع به سورنا
هرگز نمی خواد...
آره خوبه... خیلی خوب...
من می خوام برم «حکم» رو ببینم... انقدر ازش نقدهای جورواجور خوندم که یه جورایی دیدنش واجب شده !
...
این روزا چطوری همقطار؟
کافه ترانزیت رو دیدم... میدونی بازهم به قول تو موضوع تکراری بود...من اون صحنه که اون اقا خارجیه میرقصه خیلی دوست میدارم... و غذاهاش رو و یه نکته اینکه تو اون شهرستانه برادرا منتظر می مونن که برادرش بمیره زودتر؟؟؟؟؟؟ این یک سوال میباشد...
و این ترانه حرف ندارد...من این را هم دوست میدارم...
کلا اینکه اینبار بنده هم موافقم (چه عجب هم ندارد چون خیلی وقته که بحثی راه ننداختی٬ یادت باشد)