رفتم جشنواره .... فیلم آفساید ... جعفر پناهی .... مستند داستانی بود ...با موضوع حضور زنان در استادیومهای فوتبال .... خوب بود .... دوستش داشتم .... واقعا یه جاهایی از فیلم تو رو می برد با خودش ..... داستان یه سری دختر بود که روز بازی ایران بحرین (همون بازیی که ایران برد و رفت جام جهانی ) می رن استادیوم و ....!! می دونی این فیلم تاثیر خودشو می ذاره .... وقتی می خوای به یه مساله ی اینجوری بپردازی باید اینجوری فیلم بسازی .
بعدش هم یه ۲-۳ ساعتی توی این برف تهرون با علیرضا قدم زدیم ....خیلی قشنگ بود بخصوص اول ولیعصر از تجریش تا سر زعفرانیه با اون چنارهای رضاشاهی .... یه ایده ی خیلی خوبی که آرزو می کنم یه روزی اجرا بشه اینه که ولیعصر رو از تجریش تا چهارراه پارک وی سنگفرش کنن و بشه مخصوص پیاده روی ... با کلی مغازه و کافی شاپ و رستوران .... این خیلی کار عالی ای یه ! ...
یه پارکی هست توی خیابون عمار به اسم پارک مهر .... خیلی جالبه ...مث اینکه زمینش مال امیراسدالله علم بوده ( یارو بیرجندیه رفیق شاه) ... چون قبل از انقلاب اسمش پارک علم بوده اصلا .... یه پارک خیلی جمع و جوری یه ... دایره هم هست شکلش .... وسطش یه حوضی داره و یه سری کاج و شمشاد و اینا .... جای خیلی خوبیه واسه ی وسط پیاده روی نشستن ....امشب اونجا پر برف بود ... یکی داشت ساز دهنی می زد .... یه سری جوون برف بازی می کردن .... یکی با سگش بازی می کرد .... احساس مسکو بودن می کردی .... بخصوص اون سازدهنی خیلی تاثیر گذار بود ....
با علیرضا هم حسابی گپ مبسوطی زدیم .... از آدما و از گذشته (بخصوص شیرکاکائو کلوچه ی سال چهارم که سر راه مدرسه به خونه سر کوچه ی آتیش نشانی می زدیم و بحث آینده می کردیم که سال دیگه این موقع یا دانشکده ی پزشکی هستیم یا داریم کلاغ پر می ریم !!) و از آینده گفتیم و حال و امریکا و استرالیا و پزشکی و جهان سوم و فلان و فلان ...
خوب بود ...
وقتی اسم برف می یاد انقدر حالم گرفته می شه که هیچ حرفی نمی مونه...جای منم خالی کنین......................
بابا بذار بگی که میخوای بری جشنواره از دهنت بیرون نیومده رفتی؟؟؟ اراده.....
ما هم میریم حالا مگه نه سارا؟؟؟؟دی:))))))
امروز تهران خیلی قشنگ بود... بخصوص وقتی طبقه هشتم یه ساختمونی بایستی که جای دیوار پنچره داشته باشه و تو تا ته تهران رو ببینی...اگه من هم ساز دهنی داشتم اونموقع خیلی قشنگ میشد
همه این پست و توصیفات و تعریفات و ظرایف و لطایف و غیره یه طرف... اون احساس مسکو بودن یه طرف !
قشنگ بود :)
پی نوشت: نرگس خانوم ایندفعه بری طبقه هشتم یه ساختمونی وایسی می رم معرفیت می کنم !!! دهه (تماما مکسور) !!!!
ای خداااااااا ! از کجا بلیط گیر آوردی! تو که اینجا نبودی!
من آخر سر عقده ای می شم سر این بلیط جشنواره! اولین و آخرین باری که داشتمش، شبی بود که فرداش کنکور آزمایشی سنجش داشتم! خب خر شدم نرفتم دیگه!!!
نمی دونم چرا از اولش با این پارک مهر بد بودم. الانشم می گم اسمشو بذارن بی مهر بهتره. یه جورایی دلگیره. مسکو هم دلگیره می گن! ...
.... چقدر این گپ مبسوط ها حال می ده . . .
باز این نرگس رفت طبقه هشتم! بچه بیا پایین حالا چرا می ری رو هوا؟ سارا از اون پایین مواظبش باش یهو نیفته!
آهااان. یادم نبود دانشگاه با کلاستون برا دانشجوهام آسانسور داره! :))
آسمان خاکستری، مردمان خاکستری، رود خاکستری ، قطار خاکستری،
دیوار خاکستری، زمان خاکستری، گربه خاکستری، دود خاکستری
اما من دلم سفید می خواهد، دلم سیاه می خواهد، ....
دلم هوای همه ی رنگهای تند به سرش زده، می دانم، لبهای سرخ سرخ می خواهد ....
(از من نیست.... کپی رایت داره)