خفته بر سیم خاردار ،بیشه ی بنفشه (و گوجه فرنگی)

اینجا سایکو-سوشیو آنالیز بیداد می کند یا می خواهد بکند

خفته بر سیم خاردار ،بیشه ی بنفشه (و گوجه فرنگی)

اینجا سایکو-سوشیو آنالیز بیداد می کند یا می خواهد بکند

جشنواره ادامه دارد

امروز فیلم کارگران مشغول کارند رو دیدم ....نکته ی خیلی جالبی که برای من فیلمو جذاب می کرد طبقه ای بود که بهش پرداخته بود .... همون طبقه ی تحصیلکرده ی شهری متوسط .... فیلمبرداری فیلم یه سری نکات غیر روتین زیبا داشت .....از صداها خیلی قشنگ استفاده کرده بود ...... طنز خیلی قوی یی داشت .... فیلم هنرپیشه ی نقش اول نداشت .... کلی مفهوم قشنگ توی فیلم بود .... ۴ تا مردی که دوستان قدیمی بودن غیبت می کردن ....تا یکیشون از ماشین پیاده می شد بقیه فوری بحثو در موردش شروع می کردن ..... و این خیلی واقعی و قشنگ بود .... کارگردان فیلم نوه ی ابراهیم گلستان ه .... شخصیت جذابی که تازه پیداش کردم ... از لابلای صفحات غبار گرفته ی تاریخ ادبیات بی رحم و خشک ما .... تاریخ گیج و گول و گنگ ایرانی .... در مورد ابراهیم گلستان حالا بعدا می نویسم ....

یه فیلم هم از سینایی بود ... در مورد صادق هدایت .... نیمه مستند .... خوب بحث کرده بود .... خوب بررسی کرده بود .... از یه جهات خیلی قشنگی به بعضی قضایا نگاه کرده بود ....  رگه هایی پررنگ از فیلمهای مورد علاقه ی هدایت در پاریس پیدا کرده بود توی آثارش و بویژه بوف کور .... ردپای یه عشق خیلی شدید به یه دختر فرانسوی رو توی خودکشی هدایت پیدا کرده بود .... چیزهایی که سروصدا می کنه .... ولی در مجموع به عنوان یه فیلم من خوشم نیومد ... بهتر بگم به نظرم چرت بود ....

مث اینکه توالتای سینما آستارا خیلی تروتمیزو نوسازه .... آذین رفته بود قضای حاجت عشق کرده بود .... می گفت این سینما رو باید اختصاص بدن به سینمای معناگرا ... سالن در پیت مستراح ردیف !! ... خیلی ایده ی خوبی یه ....لااقل بامزه ست ....

همین...

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
نرگس دوشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:41 ق.ظ

ای خدا!! این مرفهین بی درد رو چرا میذاری جلوی راه من که داغ دل من تازه بشه هان؟؟این از دکتر که هی میره سینما ... اون از سارا که هی کتاب میخونه دل منو اب میکنه امتحان ندارند که...اون از مریم که میره دوازده میگیره میاد پز میده... ای خدااااااااا!!!!
میگم این شیوه جدید نوشتن تو و سارا خط بریله یا رمزیه؟؟ ها؟؟؟
من تا حالا سینما استارا نرفتم به کل حالا واسه دستشونی اش هم که شده یه سر میرم...
کار و زندگی نداری دکتر هی میری جشنواره دل ما رو بگو میخوای آب کنی خیالت راحت بشه دیگه...

زه زه دوشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:37 ق.ظ

http://www.blogfa.com/cinema/
می گم نمی خوای در این مسابقه شرکت کنی؟ ;)

مریم دوشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:33 ب.ظ

تاریخ گیج و گول و گنگ ایرانی ... ؟ می دونی چیزی که خیلیامون بهش افتخار می کنیم همین تاریخ گیجه؟! ... گرچه! من از اولش پایه نبودم.
....
دلم می خواد تقاطع و به نام پدر (به یاد پدر؟!) رو ببینم. ای کاش می شد! این سینما آستارا خیلی خاطره انگیزه!!! مخصوصا عمله های جون جونی سر تجریش که می رن ساندویچ کتلت می خرن میان سینما!
اما بهش نمی رسن! پول ندارن! اون دستشویی ش هم دیگه داشته فرو می ریخته لابد!! ولی این سینمای معنی گرا رو پایه م! آذین شما هم حرفای خوبی می زنه ها! :))
...
دیگه چه خبر؟

سارا دوشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:11 ب.ظ

نرگس! بابا من کی کتاب خوندم؟ آخه اگه تو الان حال و روز منو ببینی که می شینی های های برام گریه می کنی! (ببین برای دلداری دادن مردم آدم چه اعترافایی که نمی کنه‌!!!)...

سورنا این خط بریله یا رمزیه؟!

من دوشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:39 ب.ظ

سارای خالی بند تو نگفتی من افقی کتاب میخونم؟؟؟؟؟؟ خالی بند دی:)))))))))))))))حالا هی من به روی خودم نمیارم که کتاب استعاره از پیپر میباشد...تو هم به روی خودت نیار بذار یه کم حرص بخورم بلکه سبک بشم مادر

نرگس سه‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:57 ق.ظ

این من پایینی من بودم ها!!!دی:)))))))))))))))))))))) - البته نیازی به گفتن نبود ای کیوی همه ماشالله بالا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد