خفته بر سیم خاردار ،بیشه ی بنفشه (و گوجه فرنگی)

اینجا سایکو-سوشیو آنالیز بیداد می کند یا می خواهد بکند

خفته بر سیم خاردار ،بیشه ی بنفشه (و گوجه فرنگی)

اینجا سایکو-سوشیو آنالیز بیداد می کند یا می خواهد بکند

زن مدرن ایرانی

تاریخچه ی اختراع زن مدرن ایرانی بی شباهت به تاریخچه ی اختراع اتومبیل نیست .با این تفاوت که اتومبیل کالسکه ای بود که اول محتوایش عوض شده بود (یعنی اسبهایش را برداشته به جای آن موتور گذاشته بودند )و بعد کم کم شکلش متناسب این محتوا شده بود و و زن مدرن ایرانی اول شکلش عوض شده بود و بعد، که به دنبال محتوای مناسبی افتاده بود ، کار بیخ پیدا کرده بود .(اختراع زن سنتی هم ،که بعدها به همین شیوه صورت گرفت ،کارش بیخ کمتری پیدا نکرد).این طور بود که هرکس ،به تناسب امکانات و ذائقه ی شخصی ،از رهنیت زن سنتی و مطالبات زن مدرن ترکیبی ساخته بود که دامنه ی تغییراتش ،گاه از چادر بود تا مینی ژوپ .می خواست در همه ی تصمیم ها شریک باشد اما همه ی مسوولیتها را از مردش می خواست .می خواست شخصیتش در نظر دیگران جلوه کند نه جنسیتش اما با جاذبه های زنانه اش به میدان می آمد .مینی ژوپ می پوشید تا پاهایش را به نمایش بگذارد اما،اگر کسی به او چیزی می گفت ،از بی چشم و رویی مردم شکایت می کرد . طالب شرکت پایاپای مرد در امور خانه بود اما در همان حال مردی را که به این اشتراک تن می داد  ضعیف و بی شخصیت قلمداد می کرد .خواستار اظهار نظر در مباحث جدی بود اما برای داشتن یک نقطه نظر جدی کوششی نمی کرد . از زندگی زناشویی اش ناراضی بود اما نه شهامت جدا شدن داشت ،نه خیانت .به برابری جنسی و ارضای متقابل اعتقاد داشت اما ،وقتی که کار به جدایی می کشید ،به جوانی اش که بی خود و بی جهت پای دیگران حرام شده بود تاسف می خورد .

از کتاب همنوایی شبانه ی ارکستر چوبها اثر رضا قاسمی .

 

 

نظرات 16 + ارسال نظر
مریم پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:59 ق.ظ

خب می دونی؟ این یک دید خیلی خیلی یک بعدی و کاملا مردونه س ... به نظر من بدجنسانه هم هست ...
...
من آخه چه طوری اون فیلم رو از علیرض (چرا آ نمی ذارین آخرش؟؟!!) بگیرم؟؟؟ باید برم تو کامنت پایینیا اسمشو ببینم. ببینم می شه پیداش کرد از جایی؟
devil's advocate رو هم اگر داره خاک می خوره خب ببین دیگه ... ضرر نداره ...یکی می گفت آخرش به این نتیجه می رسیم که آدما راحت تر از اونی که فکرشو بشه کرد عوض یا عوضی می شن ... که خب اینو از همین اان می دونیم ... من خیلی با قسمت عوضیش موافق نبودم ... حالا تو ببین موافقی؟

گل یخ پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:36 ق.ظ

گل یخ پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:41 ق.ظ http://goleyakhe.persianblog.com

دوست منطقی و فلسفی من... تو دنیایی که همیشه دو دوتاش چارتا نمیشه و اغلب جواب سه یا پنجه... گاهی آدم به محل سبزی برای بازسازی خودش احتیاج داره و شاید تو فضای به قول شما رمانتیک ادبیات فارسی همین آرامشو بشه پیدا کرد... همه ماها زیر بار درگیری های روزمره به نوعی دنبال یه پناهگاه آروم و سبزیم...

نرگس پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 05:54 ب.ظ

من همه اینها را قبول دارم اما تقصیرها را نمی اندازم گردن زن ایرانی...شاید به همان اندازه که زن ایرانی مقصر باشد مردش هم مقصر است شاید هم بیشتر... یادم می آید از چادر گفته بودی ...یادت که هست؟؟؟ که چادر بیشتر کنجکاو میکند مرد را و این حرفها... پس دید مردانه هم مشکل دارد...پس فرقی نمیکند زن با مینی ژوپ بیاید یا با چادر.... مرد - کلیت نمیدهم به این مساله- کلا دیدگاه اینچنینی دارد نسبت به زن... و تو نمیتوانی بگویی ندارد...و این تقصیر زن نیست... البته نادیده نمیگیرم رفتار خود زن را که میدان بدهد به مرد برای گسترده کردن این دیدگاهش یا نه اما مرد این دیدگاه را دارد...در جامعه غربی حالا با فرهنگ خودشان که نه سنتی است و نه اسلامی شاید برای زن افتخاری هم باشد که اینگونه میشود مرکز توجه اما برای زن ایرانی البته آنهایشان که هنوز برای زن بودن ارزش قائلند این نگاه کم از توهین به وجود انسان ندارد.... جامعه ای که مردش به زنش اجازه رشد نمیدهد...و در کنار آن زن از این دیدگاه مرد نسبت به خودش بیزار است زن دو راه دارد... یا برود عقب بنشیند و بپذیرد که اصولا کاری از دستش بر نمی آید یا بیاید جلو ..حالا این جلو آمدنش خودش بساطی دارد... یا بیاید مردانه رفتار کند... دیدگاههایش را که خیلی از مواقع از دیدگاههای مردانه حاکم بر جامعه منطقی تر است با قدرت فراوان مردانه بریزد وسط که آنوقت خود مرد ایرانی آنچنان برق از کله اش می پرد که تمام هم و غم خود را می اندازد به کار که دست این زن را از امور اجتماعی و فرهنگی کوتاه کند و به او بفهماند که بیا برو توی خانه اتان ... و یا اینکه زن بیاید جلو با شگرد خودش.... با ظرافت زنانه اش... که آنوقت یا دیدگاه مرد ایرانی میشود اینکه این زن اصولا هیچی نمیفهمد و به درد این کار نمیخورد و یا یک نفر می آید یک کتاب مینویسد و بخشی را هم اختصاص میدهد به زن مدرن ایرانی و نمیگوید چه شد که زن مدرن ایرانی اینگونه شد و چرا برای زن غربی تعریفی نکردند از سنتی بودن و مدرنیته.... کل مطلب اینکه ... چیزی یا کسی که این تضادها و تناقضها را میسازد بیشتر مرد ایرانی است و دیدگاهش که اگرچه زن ایرانی خیلی تلاش کرد که فلسفه سنتی بودنش را ترمیم کند اما مرد ایرانی در کنار تمام ادعاها و ادای روشنفکری در آوردن هیچوقت تلاش نکرد که سنتی بودنش را ترمیم کند...اشکال اینجاست که:
زن ایرانی خواست مدرن باشد اما مردش سنتی ماند... حتی نخواست عوض شود...همه اش ادعاست... همه اش... و مرد گفت من مدرن میشوم ونشد و زن گفت من مدرن میشوم و بخاطر عدم همراهی مردش در تناقض ماند... اگر زن غربی سنتی و مدرن نداریم برای این استکه انزمان که زن سنتی غربی بود مرد سنتی غربی هم بود و وقتی زن سنتی غربی شد زن مدرن غربی مردش هم شد زن مدرن غربی...شعار هم نداد ... اما اینجا مرد داد زد که میخواهم مدرن باشم و همچنان سنتی ماند و شانه به شانه زنش نرفت ...همراهی اش نکرد... که این شعار دادن هم نشانه سنتی بودن مردهای ایرانی است که هنوز اندر خم یک کوچه مانده اند....

پ.ن: این شد یه پست برای خودش پی))

نرگس پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 06:29 ب.ظ

اصلاحیه:
اول خط چهارم از پایین (جدا از پ.ن):
نوشته ام:مردش هم شد زن مدرن غربی
بخوانید: مردش هم شد مرد مدرن غربی

* میخواستم از بالا بشمرم بیام تا این خط بلکه شمردنتون خوب بشه حسش نبود... دی:)))))

سارا پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 07:10 ب.ظ

در جریان این غربی شدن ها و به قولی مدرن شدن ها، از این مشکلات هم پیش می آید دیگر... مجالهایی برای قلم فرسایی بیشتر... برای بحث بیشتر... برای حال کردن با روشنفکریمان و فهم و شعورمان...
اما قضیه مسیر خودش را می رود... برای متوقف کردن سیلی به وسعت همه نیازهای غریزی انسان، چند سد بسازیم خوب است؟... زن را لای چند قباره پارچه بپوشانیم کافی است؟ یا بر عکس... شاید بهتر باشد برویم کنار بگذاریم باد بیاید...؟

فکرش را بکن... اگر غربی ها هم روزی هوس کنند شرقی شوند اسمش را می گذارند مدرنیته... چون خوب به هر حال چیز متفاوتی است... شاید اگر چنین هوسی میان غربی ها بیفتد همین آش بشود و همین کاسه... همین کاسه ترک خورده...

نمی دانم...
ولی از همه این حرفها گذشته، متن با ارزشی بود...

سورنا جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 02:00 ب.ظ

اضافه می کنم : زن مدرن ایرانی علاوه بر همه ی خصوصیات فوق الذکر انتقاد ناپذیر هم هست ... یعنی تا نقاط ضعفش رو به روش می آری شروع می کنه به حمله کردن به مرد ایرانی .... در حالیکه قبل از اون لااقل در این مورد سکوت کرده .... اینکه همه چیزو بندازیم گردن مرد ایرانی هیچ مشکلی از زن مدرن ایرانی کم نمی کنه ... گرچه شاید یه مقداری حس انتقام جویی زن سنتی ایرانی رو تسکین بده !

نرگس جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 03:10 ب.ظ

ای کاش سورنا یه کم بادقت تر جملات اول رو میخوندی...پس من هم اضافه میکنم: در کنار تمام اینها مرد ایرانی هیچوقت نخواسته صدای زن ایرانی رو بشنوه اینقدر که وقتی حتی زن تقصیرها رو هم به گردن میگیره تنها بخاطر اینکه مقصر بودن مرد رو هم متذکر میشه نشنیده گرفته میشه... قبول کن که شما مردها هنوز سنتی موندید... هنوز.

سورنا جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 05:11 ب.ظ

شکی در این نیست که مرد ایرانی مقصر هست ... مرد ایرانی سنتی هست ...ولی وقتی کسی می داند مشکلات چیست و بجای حل مشکل سعی می کند مقصر پیدا کند یعنی هیچ ...یعنی فعلا فرافکنی بکنیم تا بعد !

نرگس جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 05:16 ب.ظ

خب پس یه لطفی هم بکن...این کتابی که این قسمت رو از توش نوشتی همین همنوایی شبانه ارکستر چوبها...ایا فقط به توصیف شرایط پرداخته؟؟؟ فقط اومده زن مدرن ایرانی رو توصیف کرده و بس؟؟؟ یا بعد دنبال مقصر هم گشته و در نهایت راه حلی هم ارائه داده؟؟؟؟ و یا اینکه من باید باز هم بگم همه اینا رو گفته اما تو برداشتی از همه جای کتاب این بخشش رو گرفتی که صدای ما رو دربیاری هوم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پی:))) و حالا به نظر تو راه حل چی میتونه باشه؟؟؟ بهرحال احتمالا خودم هم میخونم این کتاب رو... تحلیل جالبیه... و حالا با مرد ایرانی که سنتی مونده چیکار باید کرد؟؟؟ و با زنش که بین مدرنیته و سنتی بودن گیر کرده؟؟؟ راه حل هم خوب گفتی..چی میتونه باشه؟؟ تو مشکل زن مدرن ایرانی رو گفتی من هم مشکل مرد سنتی ایرانی رو این به اون در پی:)))) حالا بگردیم دنبال راه حل...

سورنا جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:50 ب.ظ

من اصلا تمایلی ندارم راجع به مرد سنتی ایرانی در اینجا صحبت کنم ... چون خیلی سروکار ندارم باهاش ... بحث راجع به زن ایرانی یه ... راجع به اون صحبت کنین و حاشیه نرین .... ضمنا من تا ۴ هفته ی دیگه به وبلاگ و کلا اینترنت دسترسی ندارم ....

نرگس شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:06 ق.ظ

حالا چرا عصبانی؟؟ داریم حرف میزنیم خوب... به من چه که وقتی حرف زن مدرن میشه مرد سنتی هم دنبالش میاد...پی:)))) عجیبه که میگی دسترسی به مرد سنتی نداری... هیچ چیزی تو این جامعه اویل ایبل تر از این نیست....
اصلا من دیگه هیچی نمیگم...راستش یه جورایی دلم نمیاد حالا که میری و دسترسی نداری به نت بخوام یه بحثی بکنم کما اینکه ممکنه این بار هم حرفی زده باشی که بهش اعتقاد نداری تا بحثی باز بشه دی:))پی:))
نمیدونم باید رسما خداحافظی کنیم یا نه...انتظار داشتم یه اپدیتی ببینم ازت...بهرحال موفق باشی و سعی کن بهت خوش بگذره :)

مریم شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:29 ب.ظ

پس اون کافی نته چی ؟ دسترسی نداری؟

سارا یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 05:45 ق.ظ

خوش باشی...

پاتوق دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 07:56 ب.ظ http://patogh.blogsky.com

فکر کنم این یه حالت گذار باشه که در فاصله های زمانی مختلف ( بستگی به میزان پیشرفت کشورها ) برای تمام زنان دنیا اتفاق افتاده . ممکنه توی امریکا ۱۰۰ سال پیش رخ داده باشه توی ایتالیا ۵۰ سال پیش و حالا نوبت زنهای ایرانیه و چند سال دیگه زن های عربستانی این جوری می شن . و حتی شاید اگه امروز جای مرد و زن برعکس بود مرد ها این جوری بودن . چرای این قضیه ممکنه ما مرد ها باشیم ٬ شاید شرایط آب و هوایی باشه شاید هم قرار گرفتن ۲ تا کروموزم ایکس کنار هم دیگه باشه ٬ شاید از باهوشی شون باشه شاید از بی عقلیشون شاید از بی مسئولیتیشون
پ ن : در هر صورت ما برای ظهور زنان پست مدرن لحظه شماری می کنیم

گل یخ سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 07:41 ب.ظ

دوست عزیز چرا به روز نمی کنی وبلاگتو؟ تازه یه نفر هم فکر پیدا کرده بودم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد