می گن اگه ماهی از دریا جدا بشه ، ریشه از خاکش جدا بشه ، دل از دلدارش جدا بشه می میره ... ولی من از شهرم دورم و زنده ام ... حالم هم خوبه .... یا اونجا شهر من نیست ،یا من بی ریشه ام ،یا اساسا قیاس ،قیاس مع الفارق است ...نه؟
بحمدالله روزها در خدمت سربازان آقا و بعد از ظهر ها با چهار خط مطالعه و عصر ها با سیگاری و چایی و شبها با تماشای آسمان کویر روزها را می گذرانیم ....
یه مقداری سطح انرژی پایه ی آدم در این شرایط می آد پایین ... شل می شی ... ریلکس تر می شی .... اینهام از فواید زندگی توی بیابونه !!
فعلا سنگر پایتخت را شما حفظ کنید تا ما بیاییم ... خیلی دور نیست .... ۳ هفته !!
گفتم بیام اینجا عصبانی بشم که تو چرا پیدات نیست... دماغم سوخت !!!
ایشاله دفعه بعد !...
سلام پاسدار وطن! حال دادی قلم زدی. پایین اومدن انرژی پایه اگرچه بالذات مطلوب نیست یه خوبیهایی هم داره از جمله افزایش استابیلیته .
ریلکس باشی و پرانرژی و ماندگار .
اوووخی! ... می گما! اینایی که گفتی خیلی هم بد نیستنا ... صبحشو نمی دونم اما مطالعه و چایی و اینا رو که .... باز من هوس کردم برم سربازی! تقصیر تو شد!
۳ هفته؟ اینم که خیلی نزدیکه! بیستو یکی بخوابی پاشی باید بیای!
با اینکه اصولا قرار نیست کامنتی بذارم اما خب حالا که آپ کردی بعد اینهمه مدت گفتم یه چیزی هم گفته باشم..فقط سه هفته... سطح انرژی پایین هم خوبه فقط تو این مواقع بد نیست ادم زیاد هم به پایداری عادت نکنه اخه میدونی انرژی فعالسازی اونوقت میره بالا...حالا گفتم منم یه کم سواتم !! رو نشون بدم دیگه
قبوله .. به شرطی که سرباز موردنظر رو سوبسترا فرض کنیم. بابا این سورنا٬ یه پا پروداکته! استابیلیته نگهش میداره از راکسیون ریورس !! :-)
می گم پاشین بیاین براش واریانس و میانگین و MSE و C.V هم بگیریم حالا که نیستش!
سارا هم بد نیست بیاد یه برنامه ای چیزی طراحی کنه که از هر گونه هنگ کردن جلوگیری بشه.
این استبیلیته محصول در شرایط ترمودینامیکی مطرح میشه...مثلا دمای بالای محیط...که تو بیرجند فکر نکنم اینطوری باشه... اما بهرحال میشه شرایط رو بهینه کرد... بالاخره یه کاتالیزوری چیزی پیدا میشه تو بیرجند... البته من فکر میکنم عامل اصلی حفظ این سرباز وطن آنتروپی بالا باشه این محصولی که من میبینم.... یه جا بند نمیشه... :))
نبود نشانه های مرگ دلیلی بر زنده بودن نیست ... یا لااقل در مورد من که اینطوره...ولی انشاالله شما خوب زنده باشید حالا شده حتی تو بیرجند...! آسمون کویر همدم خوبیه
یکی انرژی آزاد گیبس سورنا را در شرایط ترمودینامیکی بیرجند حساب کنه( با استعانت از طلاب علم الکیمیا )
بدجوری استیبل شده!!
پست بی نام و نشان قبلی با تمام مسوولیتهاش مال من بود. یادم رفت اسمم رو بنویسم.
مگه استیبیلیتی بده؟ و از اون مهمتر، مگه با دو دو تا چهار تا کردن، کسی از شرایط پایا در می آد؟... به قول نرگس، این بچه انقدر آنتروپی بالایی داره که آدم نگرانش نشه !!!
بذارین داره زندگی اش رو می کنه دیگه !
راستش اومدم حساب کنم این انرژی ازاد گیبس رو...البته محاسبه چنین انرژی ای برای پیچیده ترین مولکولهای عالم هم کاری است بسی ساده اما برای دکتر...از حل معادله شرودینگر هم سخت تر بود...یعنی غیر قابل باور بود که کسی با چنین انتروپی ای اینطوری... میگم استاد علیرض...بیایید بکشفیم یک کاتالیزور قوی...بلکه دکتر رو از این استبیلیته بیاد بیرون.... اخه محصول هر قدر هم اسیبل باشد یه جایی بلاخره باید تو یه واکنشی بدرد بخوره... وگرنه تولیدش را چه سود...
دکتر جان همنوایی شبانه ی ارکستر چوبها رو دیروز تو انقلاب چشمم خورد بهش...تو این هاگیر واگیر درسها وسوسه شدم خریدم...میریم که داشته باشیم خوندنش رو....دی:)) شما هم بسه دیگه... جنبه استیبلی نداری؟؟؟؟ کلی عالم و اندیشمند رو الاف خودت کردی..حالا ما یه چیزی گفتیم جو نگیردنت دیگه پی))
شک نکن تو زندهای : چون تاثیر گذاری،
زنده ای چون هنوز خیلی معمولی عزیزی و آنقدر به یادت وبلاگت را پر از تبریک و تهنیت نمی کنند.
نشان زنده بودنت اینه که زمان را می فهمی و روزها را می شماری.
تو هنوز معترضی پس زنده ای
...
و امروز ۲۷مین سال زنده بودنت را پشت سر خواهی گذاشت و هنوز در زنده بودنت شک داری و یا در زندگی کردنت.
شاد باشی
شبستری در فرنگ
بابا اینجا چه گرد و خاکی راه افتاده سر حساب کردن انرژی آزادو استابیلیته... بی خیال... مثل اینکه جشن تولد نزدیکه... مبارک!
من هم از همین جا... بیست و هفتمین ورود پیروزمندانه اتان را به این میهن اسلامی..نه نه ببخشید...به این دنیای پر رمز و راز تبریک عرض نموده و به امید اینکه امسال سال رسیدن به ارزوهایتان باشد....دکتر جان...:))))))))))
!!!!!!!!eeeeeeeeeeeeeeee
تولده!!؟؟ :)))))) با اینکه صاحب اینجا می گه تولد تبریک گفتن کار هجویه ... اما بابا تولدت خیلی مبارک :))))))))))) حیف که نیستی وگرنه ... !