دیروز اخ الاصغر یه خاطره ای از دانشگاه تعریف کرد که عشق کردم .... در اولین فرصت باید خودمو برسونم دانشگاه ،دانشکده ی فنی و برنامه رو اجرا کنم ...
می گفت جلوی ساختمون فنی پایین مجسمه ی یه استادی هست از بنیانگذاران دانشکده ی فنی به اسم استاد حامی .... این مجسمه احتمالا برای این است که دانشجویان ببینند که سلسله جنبانان علم مهندسی در ایران چه کسانی بوده اند و الگو بردارند و احساس هویت و اینها !! ...حالا اینها چه می کنند ؟هر روز یه عده ای حدود ۱۰ نفر برنامه دارند که در تیمهای دونفره سنگ بر می دارند و از فاصله ای معقول پرت می کنند به سمت مجسمه ی استاد .... هر سنگی که به سر استاد می خورد ۱۰۰ تومن به نفع تیم ضارب .... در آخر جمع می کنند که هر تیم چقدر بدهکار می شود و نقدا پرداخت می کنند ....
کار شاهکاره ... عالیه .... من که عشق کردم (گرچه این حس با مقادیر مبهمی از عذاب وجدان و آگاهی از بد بودن این کار همراه بود ) ...
یه لحظه چشماتونو ببندین و ۱۰ تا دانشجوی امروزی با چهره ی دانشجویان ورودی ۸۰ به بعد رو تصور کنین که به چهره ی سلسله جنبان علم مهندسی در ایران سنگ می زنند .... خیلی باحاله ...خیلی !
فنی منتظر ماست بیا تا برویم .... چهره ی استاده پیداست بیا تا برویم
این رفتار نشانگر کمال بی شعوری نمادینه . فنی پایین را دیده ام و صد البته چیز های بهتری هم هست برای نشانه گیری ؛ یعنی حتی چیز های مهم تری که آدم با مسخره کردنش احساس بزرگتری پیدا می کنه . می شه گفت یک جور احساس جاودانگی . می دونی اگه اونجا بودم شاید خودمم این کارو می کردم. صرف بازی . اما این جور حال کردن باهاش حالمو خراب کرد .
از این ماریو بارگاس فکر کنم فقط یه کتاب خوندم . همون نیست که از زبون یه متوفی خاطره نقل کرده ؟
خاطرات پس از مرگ...اینطوری شروع می شه... من یک نویسنده فقیدم. البته نه به این مفهوم که قبل از مرگ نویسنده بودم و اکنون فقید شده ا م ، من اصلا بعد از مرگ شروع به نوشتن کردم...
گاهی وقتها مردم چه چیزهایی روبرای حال کردن انتخاب می کنن!!!!!!!
من فکر نمیکنم هدف از گذاشتن این مجسمه ایجاد احساس هویت و اینها در این دانشجویان باشد...یعنی اصو لا فکر نمی کنم نیازی به ایجاد چنین حسی باشد...بذار خوش بین باشیم اون مجسمه رو گذاشتن واسه همین کار... حالا این که خراب شد یا شکست انشالله تا ده پونزده سال دیگه کله یکی از همین سنگ اندازهای قهار رو میذارند برای نشانه... کی میتونه ثابت کنه دکتر حامی هیچوقت سنگی پرتاب نکرده... ولی در کل کار بدیه...دهه...من از این بالا میتونم فنی رو ببینم
نبینم دکتر سنگ گرفته دستش و د بنداز...اگرچه نمیدونم اینجا فنی پایینه که من اشراف دارم بهش یا بالا به احتمال زیاد بالاست..ولی من پایین رو هم میبینم
چشم ما روشن...!!!
آره اون مجسمه رو دو سالی می شه گذاشتن... آخر یکی از تابستون ها، جایی در لابلای خاطرات، یکی می نشست روی اون چمنا و تار می زد... عجیب قشنگ می زد... منم اولین درس فیزیک یک رو روی همون چمنا خوندم... البته اون سال استاد حامی نبود... فکر کنم سال بعدش اومد... همین که چشم ما رو دور دیدن زدن اون چمنای نازنین رو منفجر کردن....!
ولی خلاصه که هیچ اعتباری به این فنی پایین نیست ها... توی ساختمونی که یه عده سال اولی رو دور هم جمع کنن و اونایی هم که سال اولی نباشن بسی اراذل و اوباش تر باشن همین می شه دیگه...! عوضش فنی بالا... بسیار آکادمیک! محترم!!! با موجوداتی فوق العاده با فرهنگ !!! :))
رفتی فنی پایین مواظب باش... اینا هیچ اعتباری بهشون نیست... یهو دیدی سهوا ریختن سرت زدنت ! :))