ساقی امشب باده از بالا بریز/باده از خمخانه ی مولا بریز
باده ای بیرنگ و آتشگون بده/زانچه پیشم داده ای افزون بده
مدفونم زیربار کارهای چرت... زارم زیر آفتاب داغ ..... زیرم روی آسفالت خسته از آدمهای ریز ....داغانم ..... خسته .... نشسته .... ذهن تعطیل ... مخ هنگ .... جسم کوفته..... خوش باش و نغمه ریز که طبعم فسرده شد .... شاهین شر درونم کفَش برید.....
تو این جور مواقع دو تکه پنبه خیس کن بذار پشت پلک های بسته چشمات در حالی که طاق باز خوابیدی تو رختخواب نرم... امتحان کن جواب می ده!
کمی صبر بباید و استفاده از تجربیات دیرین-اندوخته به وقت اندوه !...
یه ضرب المثل چینی هم هست که می گه: بزک نمیر بالاخره گرما تموم می شه !!! یه روایت هم هست که می گه: به وقت گرما یاد جهنم کنید، خنک می شین :))
جالب بود برادر!